طیبه ثابت - بعد از یاد و نام پروردگار مهربان که هرچه داریم از اوست، سلام به همهی شما خوانندگان پروپاقرص کولهپشتی.
امیدواریم حال همهتان خوب باشد و همیشه این فرصت را داشته باشید که جز خود، دیگران را نیز دوست بدارید و هرروز از خود خاطرهای خوب به جا بگذارید.
یادمان باشد هر انسانی ممکن است در پی یک اتفاق بهظاهر ساده، ناگهان دچار آسیب و معلولیت جسمی یا ذهنی شود. پس چه خوب است که دربارهی رفتار با معلولان، آگاهیمان را افزایش دهیم.
دنیای آنها، مشکلات و خواستههایشان را بشناسیم و در همهجای این دنیا خودخواهانه همهچیز را با اندازه و خواستههای خودمان نسازیم، بلکه در همهجا موقعیت، اندازه و توان آنها را هم در استفاده از امکانات در نظر بگیریم.
آیا از خودمان پرسیدهایم به عنوان یک فرد مسلمان هرکدام چه کاری برای این عزیزان انجام دادهایم؟
آیا آنها را در هرکجا، چه خانه، چه خیابان، چه کلاس درس، چه پارک و هنگام تفریح و چه در سفر با قطار و هواپیما درک کردهایم؟
راستی چهقدر آنها را به همان شکلی که هستند در کنار خود پذیرفتهایم؟
انگار همین دیروز بود که با جمعی از نویسندگان کودک و نوجوان کولهپشتی در هفتهی کتاب و کتابخوانی سال ۱۴۰۰ به دیدار دوستان توانیاب هنرمندمان در آسایشگاه شهید فیاضبخش رفته بودیم.
برق خوشحالی را میشد در صورت پشت ماسک پنهانشدهشان دیـــد. در بهـشـــت کوچـــک فیاضبخش گفتیم و خواندیم و نوشتیم.
صندلیهای چرخدار را هل دادیم و داستان زندگیشان را شنیدیم. آرزو وخواستهی تارخ این بود که شهردار را از نزدیک ببیند و با او حرف بزند.
خواسته فاطمه و تکتم این بود که چرا در جاهای مختلف شهر از مسجد گرفته تا پارک و سینما و ... معلولان در نظر گرفته نمیشوند. ما هم قول دادیم پیام آنها را به همه برسانیم.
راستی مگر یک توانیاب جز درک شدن و خودش را به عنوان یک انسان در کنار دیگران دیدن و خواستههای طبیعی و قانونیاش، چه چیز بیشتری میخواهد؟